زبانحال جامانده ها از زیارت اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
باز بـاید سر کـنم با خاطـرات اربعـین خاطرات گریه در صحن یل اُمُّ البنـین از مرور خاطـراتش نیـز لذّت میبـرم مینشـسـتم رو به ایـوان امیرالمومنین خوب یادم هست هر موکب که رفتم، پهن بود زیر پـای زائـرانت بـالِ جـبریـل امـین با چه شوقی تاول پاهای خود را میشمرد زائری که بود گویا با ملائک همنشین دستهدسته وارد کرب وبلایت میشدیم گـوئـیـا بـودیم دسـتـان خـدا در آسـتـین این سفر تا کربلا ایکاش برگشتن نداشت هاتفی میگفت با ما: فادخـلوها خالدین من تـمام سـال را با اربعـیـن ت زندهام ادعایی هم ندارم، عاشـقی یعـنی همین با زبان تازیانه هیچکس صحبت نکرد در میان راه هر جایی که میخوردم زمین |